|
|
http://popupi.net/user/signup/ref:35
نوشته شده در یک شنبه 27 مرداد 1392
بازدید : 667
نویسنده : علی جبلی
|
|
نوشته شده در یک شنبه 27 مرداد 1392
بازدید : 729
نویسنده : علی جبلی
|
|
دانلود تیزر تصویری آلبوم تو که نباشی از ایمان نبی زاده
( ترانه سرایان : امین بامشاد ، عبدالجبار کاکائی ، آهنگساز : ایمان نبی زاده )
( تنظیم کنندگان : پدرام کشتکار ، عباس بنازاده ، مهران خلیلی ، حسین سالاری مقدم )
(انتشار آلبوم ۲۵ مهرماه ۱۳۹۱ با مجوز رسمی )

HD 720
دانلود با لینک مستقیم
:: موضوعات مرتبط:
دانلود موزیک ویدیو های ایرانی ,
,
نوشته شده در یک شنبه 27 مرداد 1392
بازدید : 820
نویسنده : علی جبلی
|
|
نوشته شده در یک شنبه 27 مرداد 1392
بازدید : 790
نویسنده : علی جبلی
|
|
نوشته شده در یک شنبه 27 مرداد 1392
بازدید : 669
نویسنده : علی جبلی
|
|
هوا سرد بود،سوزناك و بيرحم.اما صورت محسن خیس عرق.عرق ترس،عرق شرم.در ماشین رو باز کرد و پیاده شد.پیر مرد افتاده بود روی آسفالت کف جاده.محسن هنوز باورش نشده بود که با صدوده کیلومتر سرعت زده به یه پیر مرد... .خیلی دستپاچه بود.قطره های باران هم خیسی صورت ناشی از عرقش رو،دو چندان کرده بود.سراسیمه پیرمرد نیمه جان رو گذاشت تو ماشین و با نهایت اضطراب راه افتاد.
- خدایا چرا اینطور شد؟چرا اینجوری شد؟چرا الان؟چرا تو این موقعیت؟حالا که میخوام برم... .
توی راه بیمارستان،دو سه بار نزدیک بود تصادف کنه.رسید بیمارستان.پیرمرد نیمه جون رو برد بخش اورژانس . پیر مرد رو بردن سی سی یو.محسن با اون وضعیت روحیش،تونست از موقعیتی که پیش اومد،استفاده کنه و از دست انتظامات بیمارستان فرار کنه.
ادامه داستان در ادامه مطلب
نظر فراموش نشه
:: موضوعات مرتبط:
داستان های عاشقانه ,
,
نوشته شده در یک شنبه 27 مرداد 1392
بازدید : 822
نویسنده : علی جبلی
|
|
پسر به دختر گفت اگه يه روزي به قلب احتياج داشته باشي اولين نفري هستم كه ميام تا قلبمو با تمام وجودم تقديمت كنم.دختر لبخندي زد و گفت ممنونم
تا اينكه يك روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نياز فوري به قلب داشت..از پسر خبري نبود..دختر با خودش ميگفت :ميدوني كه من هيچوقت نميذاشتم تو قلبتو به من بدي و به خاطر من خودتو فدا كني..ولي اين بود اون حرفات..حتي براي ديدنم هم نيومدي...شايد من ديگه هيچوقت زنده نباشم.. آرام گريست و ديگر چيزي نفهميد...
ادامه داستان در ادامه مطلب
نظر فراموش نشه
:: موضوعات مرتبط:
داستان های عاشقانه ,
,
نوشته شده در یک شنبه 27 مرداد 1392
بازدید : 747
نویسنده : علی جبلی
|
|
در اتاقو قفل کرد
پرده پنجره اتاق رو کشید
نشست روی صندلی
ُسیگار نیمه کشیده شو برداشت و پک عمیقی بهش زد
تاریکی و دود بود که در هم می آمیخت
و مرد , با چشم های نیمه باز و سرخ ,
به این هم آغوشی رخوتناک , نگاه می کرد
ادامه داستان در ادامه مطلب
نظر فراموش نشه
:: موضوعات مرتبط:
داستان های عاشقانه ,
,
نوشته شده در یک شنبه 27 مرداد 1392
بازدید : 579
نویسنده : علی جبلی
|
|
وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو “داداشی” صدا می کرد .
به موهای مواج و زیبای اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد .
آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت :”متشکرم “و از من خداحافظی کرد
ادامه داستان در ادامه مطلب
نظر فراموش نشه
:: موضوعات مرتبط:
داستان های عاشقانه ,
,
نوشته شده در یک شنبه 27 مرداد 1392
بازدید : 655
نویسنده : علی جبلی
|
|
دختر با نا امیدی و عصبانیت به پسر که روبرویش ایستاده بود نگاه می کرد کاملا از او نا امید شده بود از کسی که انقدر دوستش داشت و فکر می کرد که او هم دوستش دارد ولی دقیقا موقعی که دختر به او نیاز داشت دختر را تنها گذاشت
ادامه داستان در ادامه مطلب
نظر فراموش نشه
:: موضوعات مرتبط:
داستان های عاشقانه ,
,
نوشته شده در یک شنبه 27 مرداد 1392
بازدید : 816
نویسنده : علی جبلی
|
|
ق در یکی از دوستان صمیمی ام در تعطیلات پیش من آمد و چند روزی را در خانه ام مهمان بود. همزمان شوهرم به ماموریت رفت و متاسفانه پسر پنج ساله ام هم به شدت سرما خورده بود.این روزها، از صبح تا شب مشغول کار و مواظب بچه ام بودم و فوق العاده گرفتار شدم
ادامه داستان در ادامه مطلب
نظر فراموش نشه
:: موضوعات مرتبط:
داستان های عاشقانه ,
,
|
|
|